از این خانه سوت و کور که هر گوشه
از آن یاد و خاطرات با تو بودن است ،
از این سرزمینی که هر جای آن صحبت
از جدایی و نفرت است میروم.
میروم به جایی که تنها صحبت از عشق و محبت باشد ،
به جایی که بی وفایی در دلها جایی نداشته باشد.از این
شهر ، از این شهر بی محبت با کوله باری از غم و نفرت میروم.
میروم به جایی که لبخند همیشه بر لبان عاشقان باشد و
عاشقان ، دلشکسته و نا امید نباشند.
از این دنیا ، از این سراب تنهایی میروم.
میخواهم از غمها و غصه ها رها شوم ،
با عشق و محبت همنشین شوم.
میروم به سرزمین شادی ها ، به جایی که تنها صحبت
از رویاهای شیرین محبت و عشق باشد.
از این سرزمینی که یک دل با وفا نیز
در آن نمیتوان پیدا کرد میروم.
میروم به جایی که قدر یک قلب عاشق را بدانند ،
به جایی که مردمانش در مرامشان دلشکستن نباشد.
دلم را با خود میبرم تا از این غمها و غصه ها رها
شود ، و دیگر لحظه به لحظه بهانه نگیرد.
از زیر سقف این آسمان میروم ، آسمانی که
سرپناه من در لحظه های بی کسی نیست.
میروم به جایی که از قلبهای عاشق مهمان نوازی کنند ،
رسم عشق را زیر پا نگذارند، و به هم خیانت نکنند.از
این باتلاق ، از این کویر خشک ، از این سرزمین بی محبت میروم.
میروم به جایی که خوشبختی سهم همه عاشقان باشد.
خاطرات با تو بودن را جا میگذارم و با تنها دار و
ندارم در دنیا که قلب شکسته ام است از اینجا
میروم ! میروم تا از یادت فراموش شوم.
نظرات شما عزیزان:
|